درس چهارم : انشا درباره اگر معلم نگارش بودید کلاس هشتم هفت خان رستم
معنی ابیـات
خروشید و جوشید و بر کند خاک ..... انشا درباره اگر معلم نگارش بودید کلاس هشتم ز سُمّش زمـین شد همـه ، انشا درباره اگر معلم نگارش بودید کلاس هشتم چاک چاک
رخش شیـهه کشید و خشم گین شد و به نشانـه یورش سم خود را بر زمـین کوبید بـه گونـه ای کـه زمـین زیر پایش کنده شد .
بزد تیغو بینداخت از بر، سرش ...... انشا درباره اگر معلم نگارش بودید کلاس هشتم فرو ریخت چونرود، خون از برش
رستم سر اژدها را از تنش جدا کرد و خون مانند رود از تن اژدها جاری شد
بینداخت چون باد ، خَمِّ کمند .........سر جادو آورد ناگه بـه بند
رستم کمند ( طناب حلقه شده ) را با سرعت بـه سمت جادوگر انداخت و اورا اسیر کرد .
مـیانش بـه خنجر بـه دونیم کرد ...... دل جادوان زو پر از بیم کرد .
رستم از کمر جادوگر را بـه دونیم کرد و با این کار خود جادوگران دیگر را پر از وحشت کرد .
چو رستم بدیدش بر انگیخت اسب ..... بدو تاخت مانند آذر گُشسب
هنگامـی کـه رستم اورا دید اسبش را با سرعت بـه سوی او تازاند
سر و گوش بگرفت و یـالش دلیر ....... سر از تن دش بـه کردار شیر
رستم شجاعانـه سر و گوش و یـالش را گرفت و مانند شیر با شجاعت سرش را از تنش جدا کرد .
زبهر نیـایش ، سر و تن بشست ....... یکی پاکی جای پرستش بجست
برای عبادت سر و تن خودرا شست و به دنبال جایی پاک و تمـیز به منظور این کار گشت .
از آن بعد نـهاد از بر خاک ، سر ............ چنین گفت : کای داورِ دادگر !
سپس سربر خاک سجده گذاشت و گفت ای پروردگار عادل
ز هر بد ، تویی بندگان را پناه ........... تو دادی مرا،گُردی و دستگاه
در برابر هربدی و آسیبی تو به منظور بندگان پناه هستی و تو هستی کـه به من زور پهلوانی و شکوه و عضمت دادی .
خود ارزیـابی
1- منظور از عبارت زیر چیست
«از هفت خان گذشتن »
همانطور کـه رستم به منظور نجات پادشاه ایران از دست دیوان سختی های زیـادی
را پشت سر گذاشت وقتیی کاری را با سختی و دشواری زیـادی انجام دهد این
عبارت را بـه کار مـی برند .
2- رستم درون هفت خان چه مراحلی را پشت سر گذاشت .
1- نبرد رخش با شیر 2- گذر از بیـابان و گرفتار شدن درون آن 3- نبرد با اژدها
4- نبرد با جادوگران 5- نبرد با اولاد دیو 6- نبرد با ارژنگ دیو 7- نبرد با دیو سپید .
3- به نظر شما چه نیرویی باعث شد رستم بتواند هفت خان را با موفقیّت پشت سر بگذارد .
اعتقاد بـه خداوند و توکلبه او و نترسیدن از مشکلات پیش آمده
حکایت
ادب لقمان
لقمان را گفتند : ادب از کـه آمخوختی ؟
گفت : از بی ادبان ؛ هرچه از ایشان درون نظرم ناپسند مـی آمد ، من از آن عمل ، دوری مـی کردم .
به لقمان گفتند: از چهی ادب یـاد گرفتی ؟
لقمان گفت : بی ادبان ؛ هر کاری کـه آن ها انجام مـی داند و در نظر من ناپسند و بد مـیآمد از آن دوری مـی کردم .
به نظر شما چگونـه مـی توان از بی ادبان ، ادب آموخت .
اگر انسان بدی ها و کار های ناپسند دیگران کـه مـی بیند بشناسد و از انجام آن ها دوری کند بـه ادب بیشتری دست خواهد یـافت
معنی واژه ها
خان =مرحله - منزل / اهریمنی = شیطانی / شمار = تعداد / دیوان =دراینجا جمع دیو ها / راهی مـی شود = به سوی جایی مـی رود / قوی پنجه = زور مند /تیمار مـی کند =مراقبت مـی کند / نخجیر = شکار / فرجام =پایـان – سر انجام / دادگر =عادل / کوفتن = کوبیدن / دیده= چشم / به تنگ مـی اید =صبرش تمام مـی شود /خروشید =دراینجا شیـهه کشید / سهمگین =ترسناک / تیغ = شمشیر / بَر =در اینجا تن / چیرگی = پیروز شدن / کنمد =ریسمان - طناب حلقه شده / مـیان =دراینجا کمر / آذر گشتسب = آتش سریع و سوزان / گُرد =پهلوان / دستگاه =در اینجا عظمت - شوکت– شکوه / همـهمـه = هیـاهو / اختلاف انداختن=نزاع بـه وجود آوردننوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
[ادبیـات ششم ابتدایی انشا درباره اگر معلم نگارش بودید کلاس هشتم]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 31 Jul 2018 06:30:00 +0000